آسیب شناسی یک صحنه!
[دنبال کنیم یا نه، طرفدار باشیم یا مخالف، ببینیم یا تحریم کنیم، فرقی نمیکنه چون به واسطه شبکههای اجتماعی،حداقل اخبار تب و تابهای پیرامون برنامه «من و تو استیج» در این روزهای آخر اسفند به گوشمون رسیده. چند روزیه با بالاگرفتن حواشی داستان، به این فکر میکنم که چقدر میشه این ماجراها رو از زاویه جامعهشناسی بررسی کرد و با تقریب خوبی به یه جمعبندی از جامعه ایرانی رسید. جامعهای که به علت یگانگی ملیتی، تبادل فرهنگی توش کمتره و به همین ترتیب میشه گفت جامعه خودمحوری محسوب میشه که دنیا رو بر محور تعاریف خودش میبینه و ارزیابی میکنه… در این پست قصد دارم با تمام احترامی که برای کشورم و تمام ایرانیهای قایل هستم، به بخشهای تاریک فرهنگمون از نگاه خودم و با توجه به تجربههای شخصیم بپردازم، بخشهایی که حتی در اثر پخش یک شوی تلویزیونی که قراره صرفا یه برنامه تفریحی مشابه نمونه غیرایرانیش باشه، عود میکنه. قضاوت با شما… ]
سندرم دایی جان ناپلون: ما ایرانیها همیشه دنبال دستهای پنهان میگردیم و به نظر ما همه چیز در دنیا، مثبت یا منفی، از یک تبانی نامانوس نشات میگیره. فلسفه دشمن تراشی در ما به حدی نفوذ کرده که یک شوی تفریحی تلویزیونی رو هر هفته با چنان تردید و بدبینی دنبال میکنیم، گویا در حال ارزیابی استراتژیک لشکری از سپاه دشمن هستیم.
سندرم برنده-بازنده: بنظر ما ایرانیها برنده، از دل بازنده به وجود میاد و نه از دل یک رقابت سالم و قوی و اساسا فرهنگ برنده-برنده از نظر ما یک شعار روشن فکری غربی بیش نیست. در این راستا نهایت تلاش خودمون رو برای تخریب و تحقیر رقبا انجام میدیم تا بالاخره در فضایی ناشی از رقابتی ضعیف و ناسالم، برنده مورد نظر ما متولد بشه. غافل از اینکه برنده شدن در واقع حضور در رقابتیست سالم در کنار رقباییکه هر روز ما رو برای بهتر شدن ترغیب کنند.
سندرم همه چیز دانی: یه جایی شنیدم کسی میگفت: «همه چیز را همهگان دانند و همهگان هنوز زاده نشدهاند.» یادم رفت به این دوست عزیز بگم، شما گویا به ایران سفر نکردید یا در جوار یه ایرانی قرار نگرفتید تا بفهمید که پهنای ایران عزیز ما لبریز از «همهگان، همه چیز دان» است. به این ترتیب به خودمون اجازه میدیم، بدون کوچکترین دانش موسیقایی در ارتباط با صلاحیت یا عدم صلاحیت داورانی که حداقل بخش عمدهای از زندگی حرفهایشون رو وقف موسیقی کردند به راحتی ابراز نظر کنیم. این در حالیاست که اگر ازمون بپرسند کلید سل کجاست توی جیبهامون دنبالش میگردیم!
سندرم نارضایتی: کمالگرا، لقب دوم اغلب ما ایرانیهاست. به این ترتیب هیچ شرایطی نمیتونه ما رو راضی کنه و همیشه یه بهانهای برای انتقاد و اشکالتراشی داریم. به این ترتیب از برنامههای شاد ناراضی هستیم، از برنامههای غمگین دلزدهایم، از شرایط کشور گله داریم و بعد که مهاجرت کردیم از شرایط کشور مقصد ایراد میگیریم و خلاصه ما چنان ملتی هستیم که آسایش و رضایت بر ما برازنده نیست و همیشه چیزی هست که اخمهای ما رو در هم ببره.
سندرم جدیت: ما ایرانیها اغلب بدون طنز فلسفی به دنیا میآییم و بدون کوچکترین بهبودی از دنیا میریم. در این بین همه چیز رو اونقدر جدی میگیریم که گویا حیاتی ابدی داریم. این تا حدیه که یادمون میره فلسه یک شوی تلویزیونی صرفا گذران ساعتی خارج از روزمرهگی هاست و دیگر هیچ!
سندرم بیکاری: ما ایرانیها ملتی هستیم که سرانه مطالعهمون در حد چندین دقیقه در سال است اما در عوض نه تنها تمام شوهای تلویزیونی رو دنبال میکنیم بلکه بعد از اون به مدت یک هفته در تمام شبکههای اجتماعی حضور فعال داریم که مبادا کامنتی رو بدون جواب گذاشته باشیم و از حقوق بشر دفاع نکرده باشیم! ساعتها قلمفرسایی در خصوص یک برنامه متوسط یکساعته جزو هنرهایی است که فقط نزد ایرانیان است و بس.
سندرم روابط: از نظر ما ایرانیها هر زن و مردی که کنار هم قرار بگیرند چنانچه واجد شرایط سنی باشند، با هم ارتباطی غیر از روابط معمول اجتماعی دارند و اگر کار به لبخند و بکار بردن الفاظ مشکوکی مثل عزیزم برسه که دیگه حکم قاطع رو باید صادر کرد و میشه تا پایان ماجرا رو قلمفرسایی کرد.
سندرم موسیقی لسآنجلسی: به واسطه محدودیتهایی که در برههای از تاریخ بر هنر موسیقی در ایران سایه انداخته بود، تنها موسیقیهای فارسی زبانی که به گوش میرسید از لسآنجلس بود. ضمن احترام برای زحمات دوستان لسآنجلسی برای بالا نگه داشتن پرچم موسیقی ایران در آن برهه حساس تاریخی، این حقیر یادآور میشود که طی سالهای اخیر، فعالیتهای موسیقی جامعه ایرانی در ایران و خارج از ایران(غیر از لسآنجلس) دوباره از سرگرفته شده و هر روز فاصله کمی و کیفی آن از دستاوردهای اخیر دوستان لسآنجلسی بیشتر و بیشتر میشود. به این ترتیب اگر اجازه بفرمایید ما زین پس مدال انحصاری موسیقی فارسی رو از دوش شما دوستان برداریم و اجازه بدیم تنوع بیشتری وارد این حوزه بشه و به این ترتیب رقابتهای کیفی بیشتری ایجاد کنیم.