در قلب یوگای شیواناندای دنیا چه می گذرد …
[مسیر مهاجرت که شروع میشه، غیر از اینکه باید سعی کنی عادت های جامعه جدید رو بشناسی و خودت رو باهاشون تطبیق بدی، سعی می کنی عادت های دوست داشتنی قبلی رو هم بازسازی کنی. برای من که ۱۰ سال گذشته زندگیم با یوگا گره خورده طبیعتا ورود به اجتماع یوگا در این مسیر یکی از دغدغههای اصلی بوده و هست. به این ترتیب سفر اکتشافی من به کمپ اصلی اشرام شیواناندای دنیا از یک عصر پاییزی از درب مرکز یوگای شیواناندای شهر مونترال شروع شد …. ]
فکر میکردم به واسطه حضور در اشرامهای هندوستان تقریبا میدونم چه تجربهای در انتظارم خواهد بود اما تفاوت این تجربه از آغار سفر مشخص بود. جوان خوشرویی مامور انتقال ما به کمپی بود که در فاصله ۱ ساعتی از شهر مونترال در شهر کوهستانی Val Morin قرار داشت. این اشرام حدود ۵۰ سال پیش توسط ویشنودواناندا که یکی از شاگردان اصلی شیواناندا بوده تاسیس شده. شیواناندا بعد از تعلیم شاگردش اون رو با مبلغی پول به غرب میفرسته تا یوگا رو در امریکای شمالی رواج بده، پولی که تا آخرین لحظه زندگی ویشنودواناندا خرج نمیشه اما چنین اشرام با عظمتی با هدف آرامش درونی و صلح بیرونی با حمایت آدمهای مختلفی تاسیس میشه. بعد از رسیدن به شهر از دل جنگل گذشتیم و به طبیعت مبهوت کننده و درب ورودی کمپ رسیدیم…
با یه نگاه گذرا فهمیدم که وسعت این کمپ با تعداد ساختمانها و فضای سبزش بیش از چیزیه که تصور میکردم. ساختمان اداری، ساختمان اصلی اقامتگاه، ساختمان اتاقهای خصوصی، خوابگاهها، سالنهای متعد یوگا، ساختمان تمرینات روزانه، سکوهای یوگای فضای باز، استخر، کابینهای مختلف برای سونا، ماساژ و تعدادی خانه و کابین خصوصی در دل جنگلی که کمپ رو احاطه کرده …
محل استقرار کارمندان اشرام در این فصل در اتاقهای مشترک ساختمان اصلی اشرام بود. بنابراین من هم به اتاقی در همین ساختمان راهنمایی شدم که قرار بود با دو هم اتاقی که از دو کشور دیگه در راه بودند سهیم باشیم.
برنامه اشرام به رسم تمام اشرامهای دنیا، برنامهای منظم و بسیار فشرده است. از ساعت ۵:۳۰ صبح زنگ بیدار باش به صدا در میاد ……
ساعت ۶ صبح اولین نوبت مدیتیشن و نیایشهای گروهی شروع میشه. ساعت ۷:۳۰ صبح جلسه کارمندان و مربیان اشرام که توی اون وظیفه هر فردی بصورت روزانه تعیین میشد. تمام کارمندان اشرام موظف هستند در یکی از کلاس های ۸ صبح یا ۴ بعداز ظهر تمرینات بدنی شرکت کنند و از ساعت ۱۱ صبح رسما ساعت کاری اشرام شروع میشد که تا ۶ بعدازظهر ادامه داره و هر کسی مشغول کاری میشه. در واقع تمام اشرام با حضور کارمندان کوتاه مدت یا بلند مدت اداره میشه. از باغبانی و ساخت و ساز گرفته تا آشپزی و امور رسیدگی به میهمانها و ….
کلاسهای یوگای صبح یا عصر هر کدوم به مدت ۲ ساعت با توجه به شرایط جوی در یکی از سالنهای سرپوشیده یا سکوهای فضای باز ارایه میشه، سکوهایی که میشه روی اون در هنگام انجام حرکات آسمان آبی و درختان سر به فلک کشیده رو دید…
ساعت ۱۰ صبح و درست بعد از شنیدن زنگ پایان کلاس صبحگاهی، وقت میان وعده می رسه، غذاهای ساده گیاهی که با سبزیجات و مواد اولیه ارگانیک و طبیعی با عشق و زحمت فراوان در آشپزخانه اشرام توسط آشپز شیفت صبح تهیه میشه و در فضایی دوستانه در کنار مسئولین و مهمانهای اشرام با نشستن روی زمین سالن غذاخوری و یا روی تراس باز خورده میشه.
ساعت ۱۱ وقت کارما یوگا و یا خدمت بیتوقع میهمانهای اشرامه و کارمندان مسئول هستند تا میهمانان داوطلب رو برای کارهای مختلف اشرام از شستن ظرفها و تمیز کردن سرویسهای بهداشتی تا کمک در بخش شستشوی لباسها و ملحفه به کار بگیرند.
بعد از اینکه میهمانها یکساعت در امور اشرام همکاری میکنند دوباره به کارگاهها بر میگردند و کارمندان هم مجدد مشغول کارهای روزانه خودشون میشن. ساعت ۴ کلاس یوگای عصر گاهی، ساعت ۶ شام، ساعت ۷:۳۰ نوبت دوم مدیتیشن و نیایشهای دسته جمعی که با سرود و آواز گروهی همراه میشه و فضای شاد و پر از انرژی رو میسازه. فضایی که میتونی توش به راحتی، بخندی، گریه کنی و با تمام انرپی های خوب دنیا و رویاهای فردیت خلوت کنی …
ساعت حدود ۹ شب بعد از گفتگوهای شبانه، وقت برگشتن به اتاقها و ساعت ۱۰:۳۰ شب ساعت سکوت و خواب شبانه است و دوباره روز بعد، این برنامه با همین نظم تکرار میشه……
در کنار این نظم و ساختار، طبیعت زیبای کوهستان و دریاچههای اطراف اشرام که میشد با چند دقیقه پیاده روی بهش دست پیدا کرد، ذهن رو گاهی حتی به مرز سکوت محض دعوت میکنه، چیزی که در دنیای بیرون از اشرام تقریبا غیرممکنه …
یکی از بی نظیرترین بخشهای اشرام، خونه اصلی ویشنودواناندا است که تا پیش از مرگش اونجا زندگی میکرده. انرژی سیال و آرامش عجیب این خونه که سعی شده به خوبی با حفظ امانتداری نگهداری بشه، به طرز عجیبی مبهوت کنندهاست بطوری که ناخودآگاه حس میکنی انرژی آدمی که سالها برای آرامش درون و صلح بیرونش تلاش کرده، علیرغم مرگ فیزیکیش هنوز در این خونه جاریه ….
در گوشهای از کمپ موزهای هست که توش هواپیما و تمام تصاویر به جا مونده از Peace Mission نگهداری میشه، ماموریتی که ویشنودواناندا برای خودش تعریف کرده بود و طی اون با یه هواپیمای کوچیک بدون ویزا وارد مرز بیش از ۲۰ کشور دنیا شده و ازشون خواسته اجازه بدن برای رواج صلح فعالیت کنه و در تمام این کشورها غیر از کشور فرانسه به نتیجه رسیده و تونسته موجی از پیام صلح و آشتی رو در دنیا به راه بندازه ….
قرار گرفتن در مجاورت طبیعت و در چارچوب ساختاری با این نظم بط،ر همزمان، آگاهی و تمرکز رو به طرز عجیبی بالا میبره و گفتگوهای ذهنی رو به حداقل میرسونه. ضمن اینکه آدم بخشیهای عجیبی از درونش رو میبینه که شاید در سالهای پرشتاب زندگی کمتر فرصت داشته بهش بپردازه ….
اما چیزی که فراتر از همه اینها در این اشرام با ارزشه حضور آدمهای فوقالعادهایه که بدون در نظر گرفتن تفاوتها و خصوصیات فردیشون و علیرغم قرارگیری در این ساختار فشرده، اغلب پر از عشق هستند. در این اشرام ریاضت آدمها رو تلخ نکرده. آدمها فرای جدیت تمرینات درونیشون، با دنیا و آدمهای بیرون ارتباطی واقعی دارند. حرفها واقعی هستند و از اغراق و اسطورهسازی در اونها خبری نیست. شاید برای همین بود که شب تعطیلی کارمندان اشرام که معمولا در فصلهای کم تراکم چهارشنبه شب هست، به دیدن فیلم، خوردن پاپ کورن، بازی بولینگ، گردش، خوردن بستنی و … میگذشت. اینجا جایی است که جدیت باورها و مناسک، خنده رو برای همیشه روی لب و دل آدمها نخشکونده و شاید برای همین باشه که آدمهای زیادی از شهرهای مختلف میان که تعطیلاتشون رو در این فضای آرام و دوستانه بگذرونند و مدتی رو با خودشون خلوت کنند و به تمرینات یوگا بپردازند ….
باران توسط:
8 ژوئن, 2014 در ساعت 1:45 ب.ظ
ساناز عزیزم برات ارزوی موفقیت میکنم و خوشحالم که نوشتن شروع کردی ،خوندم و مثل همیشه لذت بردم.شاد باشی و سربلند
sunaz توسط:
10 ژوئن, 2014 در ساعت 5:20 ق.ظ
باران عزیزم مرسی از اینکه به بلاگ من سر میزنی و نوشتهها رو میخونی و مثل همیشه اینقدر لطف داری و دلگرمم میکنی….
محمدعلی توسط:
9 ژوئن, 2014 در ساعت 9:00 ب.ظ
سلام
مرسی بابت این پوست درجه یک
یکی از بهترین مطالبی بود که در چند وقت اخیر خوندم
مرسی
sunaz توسط:
10 ژوئن, 2014 در ساعت 5:21 ق.ظ
ممنون که به بلاگ من سر زدید و به این مطلب لطف داشتید. قصدم انتقال تجربه بود که امیدوارم موفق شده باشم 🙂
حشمت توسط:
12 ژوئن, 2014 در ساعت 2:09 ق.ظ
سربازیی ای واقعا 🙂 سلامت و موفق باشی ساناز جان
sunaz توسط:
12 ژوئن, 2014 در ساعت 4:24 ق.ظ
ممنون حشمت عزیز که به بلاگ من سر زدی … 🙂
RV توسط:
14 جولای, 2014 در ساعت 7:32 ب.ظ
خوب بود 🙂
شیوا نیک توسط:
19 آگوست, 2014 در ساعت 8:54 ب.ظ
واقعا تجربه جالبیه کاش منم اونجا بودم ساناز جان من حدود یک سالی هست که به نوشته هات سر نزدم و از اینکه دیدم مهاجرت کردی سورپرایز شدم مهاجرت چطور میبینی عزیز من منم پرونده ام برای مونترال باز شده و مثل تو کامپیوتر خوندم
Sharareh توسط:
5 دسامبر, 2014 در ساعت 3:45 ب.ظ
لذت بردم،ممنونم،
sunaz توسط:
8 فوریه, 2015 در ساعت 8:31 ب.ظ
ممنون از شما 🙂
SHIVA NIK توسط:
1 می, 2015 در ساعت 9:01 ق.ظ
عالیه عالی واقعا دوست دارم اینجا رو ببینم
آزيتا توسط:
26 اکتبر, 2015 در ساعت 7:24 ق.ظ
بینهایت عالی بود در پناه پاکیها باشین انشالله که سفر کنم به چه صورتی میتونم باهاتون تماس داشته باشم؟
پریسا توسط:
11 دسامبر, 2015 در ساعت 6:21 ب.ظ
ساناز جان منم همچین تجربه ای رو ۶سال پیش تو اشرام شیواناندای هند داشتم واقعا فوق العاده بود.
sunaz توسط:
10 مارس, 2016 در ساعت 12:55 ق.ظ
چه عالی. تجربه اشرام در هند با تجربه های جانبی اش بنظر من خیلی ناب تر هم هست… 🙂
نیره توسط:
13 ژوئن, 2018 در ساعت 6:35 ب.ظ
خیلی دوست دارم به اشرام برم
روشن توسط:
7 آگوست, 2018 در ساعت 10:38 ق.ظ
salam
che tajrobeye shirini
in markaz dar kodoom shahre hend hast?
enshalla ke hamishe salamat bashid
sunaz توسط:
28 سپتامبر, 2018 در ساعت 1:29 ق.ظ
سلام و درود. در شهر Valmorin در استان کبک کانادا