[فرآیندی هست توی مهندسی نرمافزار با عنوان Feature Audit که طی اون، قبل از مشخص کردن مسیر حرکت تولید یک محصول نرمافزاری، قابلیتهای محصول موجود مورد بررسی قرار میگیره و با محصول مطلوب مقایسه میشه تا مسیر حرکت و برنامه آینده تولید و توسعه اون نرمافزار مشخص بشه. مدتیه به شدت درگیر این فرآیند هستم، فرآیندی که میشه به سادگی اون رو به ویژگیهای فردی آدمها هم تعمیم داد… ]
یکی از جذابترین فرآیندهای تولید یک محصول نرمافزادی همین چرخه ساده است: تولید، بازبینی، تعیین مسیر و تولید بعدی. بعد از هر چرخه تولید یا هر نسخه از نرمافزار، فرآیند بازبینی کمک میکنه که ببینیم آنچه تولید شده چقدر با اون چیزی که نیاز کاربر و محصول ایدهآل بوده فاصله داره و برای پرکردن این فاصله و بهبود قابلیتها چه قدمهای بعدی باید برداشته بشه. بعد یه تصویر بزرگ از ادامه مسیر تعیین میشه و این تصویر بزرگ به قدمهای کوچیک شکسته میشه و به این ترتیب سرنوشت نسخه و نسل بعدی تعیین میشه. بعضی از قابلیتها حذف میشن، بعضیها اضافه میشن و بعضیهای دیگه توسعه و بهبود پیدا میکنن تا بیشتر و بهتر جوابگوی نیاز کاربرها باشند.
حالا بیا اینو تعمیمش بدیم به خودمون، ما آدما رو میگم. هر کدوم از ما یک منِ ایدهآل داریم با فهرستی از قابلیتهای مادی و معنوی و فیزیکی. آدمی که امروز اینجا ایستاده ممکنه فاصله زیادی داشته باشه با ایدهآل ما. بد نیست گاهی یه ذرهبین بگیریم دست خودمون و یه ذرهبین هم بدیم دست دوستای نزدیک و بیغرضی که با یه نسبت قابل قبول ما رو میشناسن و قابلیتهای موجودمون رو بررسی کنیم. قابلیت که میگم مقصودم تمام کمبودها، نقصها، داشته و نداشتهاست. همه رو بریزیم توی یک کاسه. بعد شروع کنیم یکی یکی اونها رو طی یکی دو سال گذشته بررسی کردن، کدوماش به در خودمون و دیگران خورده و کدومهاش اصطلاحا برای ما کار نکرده. تصمیم بگیریم که کدومها اونقدر با ایدهآل ما فاصله دارن و اونقدر بیمصرف و حتی مضر هستند که باید بطور کلی حذف بشن، کدومها رو باید بهتر و بهتر کنیم و کدومها رو باید تازه تاسیس کنیم.
چنین نگاهی به ما کمک خواهد کرد که نقشه مسیر زندگی حتی اگر شده برای یکسال آینده رو مجسم کنیم. اینکه چطور این تغییرات رو ایجاد کنیم خودش مجال یه بحث دیگه است. مهم اینه که نقشه راه دستمون باشه و بدونیم که هیچ تغییری یک شبه اتفاق نمیافته و بدونیم که هیچ تغییری بدون کمک گرفتن از دیگران و تعهد و همت خودمون میسر نیست. با این ابزار، تازه اول مسیری قرار خواهیم گرفت که اسمش زندگیه… مربی میگفت: اگه یه روز دیدی چیزی توی خودت برای تغییر پیدا نکردی، بدون مرگ تو نزدیکه …. به این گفته این رو اضافه میکنم که تغییر به خودی خودش، بدون اینکه بدونیم کجا هستیم و کجا میخوایم بریم، چیزی غیر از سردرگمی و تولید یه محصول پیچیده و کم کاربرد نیست…. تغییر خوبه به شرطی که بدونیم مقصد کجاست…